|
خداوند امور دنیوی بندگان را خود متکفل و متعهد گردیده و از آنها پرداختن به امور آخرت را خواسته است اما بندگان به تلاش در تهیه دنیایشان پرداخته اند گویا خداوند توانایی بر آوردن نیازشان را ندارد و از آخرت بازمانده اند و آن را به خدا محول کرده اند. اگر امور دنیوی خود را به خدا واگذار کنیم امور اخروی را نیز خدا تامین خواهد کرد. اما اگر بخواهیم امور دنیایی خود را با تقلای خودمان تامین کنیم، ضمن اینکه چون رزق مقدر و مقسوم است تقلای بیهوده و بی ثمری است، آخرتمان را هم تباه کرده ایم.
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۰/۰۳/۰۷ساعت   توسط محمد
|
من همه ساله مكه كه ميرفتم قبل از رفتن به مكه به محضر آيت الله بهاءالديني ميرسيدم و توصيه ميخواستم از ايشان.ايشان به من توصيه هايي ميكرد و من اين توصيه ها را در سفر مكه عمل ميكردم . بعدهم كه داشتم ميامدم ، يك عمامه اي يا چيزي را براي ايشان هديه ميخريدم . اين دفعه كه رفتم محضر ايشان اين مطلب را فرمودند : شما وقتي كه ميرويد مسجدالنبي از قسمت جنوب شرقي مسجد ، از آن قسمت هفت قدم ميايد به جلو و قسمت بعدي را هم گفت كه من نميتوانم دقيق به شما بگويم . به خاطر اينكه ايشان اين را به وديعت پيش من گذاشت . آن وقت از دو طرف به من دستور داد وقتي كه قدم زدي آمدي جلو رسيدي به آنجا ،آنجا بنشين و اين ذكر سبعه را بگو. اين ذكر را كه گفتي انشاءالله به حوائجت خواهي رسيد . ذكر سبعه عجيب است ، علامه حسن زاده آملي بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب اذكار سبعه را دارد كه اينها را از آسيد علي آقا قاضي گرفتند . ذكر سبعه واقعاً يك ذكريست كه معجزه ميكند در نفس انسان عجيب معجزه ميكند . آقاي صديقي مي گويد ، عرض كردم: آقاي بهاءالديني چه وجهي دارد كه من بايد آنجا بنشينم و اين اذكار سبعه را بگويم. چه وجهي دارد هفت قدم از آنجا قدم بزنم . حالا همه دارند مثل شما گوش ميدهند همه دارند دقت ميكنند آقاي صديقي چه ميخواهد بگويد . گفت : وجهش اين است كه دارم به شما ميگويم فقط پيش شما بماند . وقتي كه حضرت زهرا سلام الله عليها آمد براي دفاع از علي ابن ابيطالب عليه السلام بدنش خون آلود بود وقتي كه آمد ، كه داخل مسجد وارد نشد وقتي كه برگشت ديگر توان از او رفت ديگر به گونه اي شد كه ميخواست ادامه راه را بدهد نتوانست ، آنجا نشست و فكر ميكنم كه آن مكان به خون فاطمه سلام الله عليها رسيده است . آنجا حاجتتان را بخواهيد . فرياد گريه جمعيت بلند شد بعد آقاي بهاء الديني ميگويد : اين كار را انجام بده . ايشان ميگويد من رفتم اينكار را انجام دادم حالا تو نگو آقاي بهاء الديني خودش هم نظر دارد ، نيت دارد ، يا حاجتي دارد .چون خودش مشرف نمي شود . حالا جالب اين است كه حضار دارند به آقاي صديقي توجه مي كنند ازاعيان شخصيتي مملكت ، و هم آقاياني كه شركت كننده بودند ، ايشان هم با ضرس قاطع دارد مطلب را مي گويد. گفت : من رفتم مدينه همين كار را انجام دادم ، بعد از اين رفتم مكه ديدم از بلند گو صدا ميزنند : آقاي صديقي دوباره بروند مدينه . من دوباره رفتم مدينه ، چند روزي مدينه ماندم ، وقتي برگشتم به ايران يك عمامه اي خريده بودم رفتم محضر حاج آقا ، رسيدم، تا سلام عليك كردم بدون اينكه حرفي بزنم ، حاج آقا بهاء الديني فرمودند: ميداني ثمره ذكر امسال چه بود ؟ گفتم : نه گفت : نميداني ثمره ذكر امسال چه بود ، نگرفتي؟ گفتم : نه فرمود : امسال ثمره ذكر شما يكي اين بود كه شما دو بار آمديد مدينه، گفتم شما مطلعيد من دو بار امسال آمدم مدينه . گفت : بله آنجائي كه نشسته بوديد ذكر مي گفتيد در آنجا با تو بودم. اين نوارش دربيت آقا هست،دم در كه مي فروشند ، نوار سه سال قبل فاطميه بعد برگشت و گفت : ثمره دوم اينجا بود : كه تا گفت مجلس به هم پاشيد اينقدرمردم به خودشان زدند وگريه كردند كه آقا تشريف بردند ؛ ديدند كه ديگر نمي شود جمعيت را اداره كرد . فرمودند : ثمره دوم اين بود كه آن نيتي كه من ميخواستم ، به آن نيت رسيدم ، و آن اين بود كه امسال مقام معظم رهبري به ديدارامام زمان نائل آمد .
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۱/۲۸ساعت   توسط محمد
|
در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رواست شده است:
هر کس سوره جمعه را قرائت نماید خداوند ده برابر کسانی که در نماز جمعه
شرکت می کنند ونیز کسانی که در شهرهای مسلمان نشین به نماز جمعه نمی روند،
حسنه عطا می کند. (۱) از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده: هر کس این سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود.(۲) حضرت امام محمد باقر علیه السلام نیز فرمودند: سوره جمعه و منافقون را
قرائت کن زیرا قرائت این دو سوره در روز جمعه در نماز صبح و ظهر و عصر سنت
است.(۳) در سخنی از امام صادق علیه السلام هم امده است: برای هر مؤمنی لازم و
شایسته است که اگر شیعه ما است سوره جمعه و اعلی را در شب جمعه بخواند و در
نماز ظهر روز جمعه سوره جمعه و منافقون را بخواند که اگر چنین کند مانند
ان است که همسنگ عمل پیامبر خدا را انجام داده است و پاداش کارهای او و
ثواب های او فقط بهشت است.(۴) امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند: خداوند به وسیله سوره جمعه
مؤمنان را گرامی داشته است. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سوره جمعه را
بشارتی برای مومنان و سوره منافقون را توبیخی برای منافقان قرار داد به
همین سبب نباید قرائت این دو سوره را در نماز جمعه ترک کرد. (۵) آثار و برکات سوره ۱) دور کننده امور خوفناک هر کس در هر شب و روز ، سوره جمعه را قرائت نماید از انچه می ترسد ایمنی می یابد و هر چیز خوفناک و ترسناکی از او دور می شود.(۶) همچنین از ایشان روایت است : هر کس در قرائت سوره جمعه مداومت ورزد اجر
عظیمی نصیب او خواهد شد و از هر چیزی که موجب ترس و خوف اوست ایمن می
گردد.(۷) ۲) دور کننده وسوسه شیاطین امام صادق علیه السلام در این باره فرموده اند: هر کس شب ها و روزها در
صبح و عصر، سوره جمعه را قرائت نماید از وسوسه شیطان ایمن می شود و خداوند
گناه آن روز او را می بخشد. (۸) ۳) برای حفظ زراعت برای حفظ زراعت و محصول کاشته از افت ها و ایجاد برکت در آنها آیه ۴
سوره جمعه را بر یک صدف در روز جمعه بنویسد و در زمین کشاورزی بیندازد هم
چنین اگر این آیه را بنویسد ودر هر چیزی قرار دهند سبب حفظ و برکت در آن
میشود.(۹) ______________ پی نوشت: (۱) مجمع البیان، ج۱۰، ص۵ (۲) بحارالانوار، ج۸۶، ص۳۶۲ (۳) علل الشرائع، ج۲، ص۳۵۶ (۴) ثواب الاعمال، ص۱۱۸ (۵) تهذیب الاحکام، ج۳، ص۶ (۶) تفسیرالبرهان، ج۵، ص۳۷۱ (۷) همان (۸) همان (۹) خواص القرآن و فوائده، ص۱۳۱
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۱۴ساعت   توسط محمد
|
پدر چهار تا بچه اینها را گذاشت توی اتاق و گفت اینجاها
را مرتب کنید تا من برگردم. میخواست ببیند کی چه کار میکند. خودش هم رفت
پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک
کاغذی که بعد حساب و کتاب کند برای خودش.
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۹/۱۲/۰۱ساعت   توسط محمد
|
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است
بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم. خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان. بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم… خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان بنده: خدایا سه رکعت زیاد است خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟ خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد! خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود! خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟ خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد… بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری اللهم اجعلنی من المحبین و المن المنتقمین و السائلین الزهرا . . .
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۹/۱۱/۲۶ساعت   توسط محمد
|
شيطان رجيم در چند جا زوزه كشيد.
اول، روزى كه بهشت* بر او حرام شد و به زمين آمد از ناراحتى
فريادى زد كه ، چرا از آن مقام قرب و جمع ملائكه رانده شده و بايد در زمين تنها
باشد.
دوم، وقتى تكبر نمود و آدم را سجده نكرد، خداوند و جميع ملائكه
او را لعن كردند. او از حسرت و دورى از بهشت و از دست رفتن حسنات و عبادت هايش
فريادى كشيد.
سوم، وقتى كه حضرت آدم عليه السلام توبه كرد و خداوند توبه او
را پذيرفت - هنگامى كه او از بهشت اخراج شد، دويست سال گريه كرد تا اين كه جبرئيل
نازل شد و گفت : اى آدم آن اسامى كه بر ساق عرش نوشته بود بخوان و خدا را به آنها
قسم بده تا توبه ات قبول شود - و آنها را به آدم ياد داد. - چون حضرت آدم خدا را
نافرمانى كرد و از بهشت بيرون آمد، شيطان خوش حال كه آدم هم مانند او از بهشت رانده
شده است ؛ ولى آدم با توجه به خدا توبه اش پذيرفته شد. اين شيطان ملعون از سوز دل
ناله كرد كه ملائكه آسمان و زمين را متوجه كرد و همه او را لعنت كردند.
چهارم، روزى بود كه حضرت يوسف از دست زليخا گريخت ، و وقتى زليخا يوسف را خريد، عاشق او شد و او را در سالن شاهى برد و درها را بست ، شيطان خوش حال شد كه پيغمبر زاده و گبر زاده را در مجلس خلوتى جمع كرده ، يوسف زنا مى كند، و نامش از مرتبه نبوت محو خواهد شد! هنگامى كه يوسف فرار كرد و خود را نجات داد، بر مقام و مرتبه او افزوده مى شود - اين بود كه شيطان از سوز دل ناله اى كرد كه ملائكه صداى او را شنيدند و لعنتش نمودند. پنجم، بعد از تولد حضرت عيسى عليه السلام وقتى مى خواست به
آسمان رود، فرشتگان به دستور خداوند او را سنگ باران نمودند و از آسمان چهارم
برگداندند.
ششم، وقتى كه آخرين پيامبران (حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم) پا به عرصه وجود گذاشت ناله او بسيار سوزناك بود. هفتم ، وقتى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به پيامبرى مبعوث شد و مردم را از نادانى و گمراهى و جهنم نجات داد و به سوى بهشت رهنمون ساخت، زوزه اى كشيد. هشتم، در عيد غدير خم وقتى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم حضرت على عليه السلام را به خلافت نصب كرد و فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» بعد فرمود:اى مردم ! دوستى على حسنه است . با دوستى و ولايت على هيچ گناهى مانع از رفتن به بهشت نمى شود. در اين هنگام شيطان از دل پر درد خود ناله اى كشيد و گفت : از اين پس چه كنم و چاره من چيست ؟ اولاد خود را جمع كرد و گفت : تا مى توانيد مردم را به شك اندازيد. محبت و ولايت و دوستى على را چنان بر مردم مشتبه كنيد كه او را به خدايى باور كنند و از راه غلو به جهنم بروند. و عده اى از راه و روش او برگردند و جهنمى شوند. نهم، روز عاشورا بسيار زحمت كشيد تا زمينه اى فراهم آورد به طورى كه همه لشگر عمر سعد عليه امام حسين عليه السلام شوريدند و او را به قتل رساندند! آن گاه همه شياطين ، روى زمين پخش شدند و با شادى و خوانندگى ابراز خرسندى كردند. شيطان مى گفت: عجب خلق خدا را گمراه كردم . گاهى به صورت شمر و گاهى به صورت عمر سعد مردم را واداشت تا بجنگند. سرانجام گفت: كار را درباره فرزندان آدم به پايان رساندم . آن چه مقصود من بود امروز دست گيرم مى شود. جبرئيل پرسيد: اين همه سرخوشى تو براى چيست؟ گفت : به خاطر اين كه از زمان حضرت آدم تا كنون چنين حادثه اى
واقع نشده و نخواهد شد.
بعد از آن كه حضرت عليه السلام به شهادت رسيد، درهاى آسمان گشوده شد تا ملائكه ، كربلا را ببينند. زمانى كه شيطان با خبر شد خداوند چه ثوابى براى پيروان و زيارت كنندگان او قرار داده ، از كرده خود پشيمان شد از روى حسرت و ندامت نعره اى كشيد كه جميع ملائكه او را لعنت كردند. گفت «واويلاه» قضيه بر عكس شد و مردم بيشتر داخل بهشت شدند. دهم، زمانى كه آيه توبه نازل شد،(1) مبنى بر اين كه انسان اگر گناهى كند يا ظلمى به خود و ديگران روا دارد و سپس خدا را بخواند و طلب استغفار نمايد، خداوند تمام گناهان او را مى بخشد. در اين موقع شيطان فريادى كشيد و ناله زد به طورى كه تمام بچه شيطان ها دور او جمع شدند و احوال او را پرسيدند؟ گفت: آيه اى نازل شده كه خدا تمام گناهان را مى بخشد و زحمات ما باطل مى شود. يازدهم ، وقتى سوره مباركه «حمد» نازل شد فريادى زد و ياران خود را فرا خواند و داستان آمدن سوره را بيان كرد. وبه او گفتند:اى "عزازيل!" چرا از نازل شده اين سوره ناليدى !؟ گفت : من در لوح محفوظ ديدم كه
نوشته بود، اگر بنده اى از بندگان خدا در تمام طول روز گناه كرده باشد و پيش از آن
كه آفتاب غروب كند، طهارت بگيرد و سه مرتبه اين سوره را بخواند، به بركت آن ، همه
گناهانش آمرزيده مى شود و بدون واسطه از ميان عرش ندايى آمد كه اى بنده من !
گناهانت را آمرزيدم و اسم تو را در دفترى كه اسم صالحان را در آن نوشته ام ثبت
كردم!
* بهشت اشاره شده با آنچه در عرف مطرح است متفاوت
است.
زمر، آيه 52.
اقتباس از مجمع النورين جلد حيوان ، ص 675، و بحار، ج 63، ص 241.
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۲۹ساعت   توسط محمد
|
يكى از جاهايى كه شيطان با تما نيرو به جنگ انسان مى رود و در
اين راه ، از اين كه خودش آسيب ببيند يا فرزندان و پيروانش دهد بيمى ندارد، هنگامى
است كه انسان سرگرم ذكر خدا و درود بر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و آلش مى
باشد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم درباره دعا و ذكر، فرمودند:اى امت محمد! در مشكلات و سختى ها دست به دامن محمد صلى الله عليه و آله و سلم و آل او شويد و آنها را بخوانيد كه خداوند متعال ملائكه را يارى دهد بر شياطينى كه مى خواهند شما را منحرف كنند؛ زيرا هر كدام از شما دو ملك با او است يكى در طرف راست او كه نيكوكارى ها را مى نويسد و ديگرى در طرف چپ او گناهان را يادداشت مى كند. نيز با او دو شيطان از جانب ابليس است كه او را گمراه مى كنند. پس اگر يكى از شما وسواسى در قلبش پيدا شود، خدا را بخواند وبگويد: «لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطيبين».در اين هنگام آن دو شيطان خود را مخفى مى نمايند و مى روند پس ابليس از آن شخص شكايت مى كنند و مى گويند: اين شخص ما را خسته كرد جمعيت ما را زيادتر نما! آن ملعون هم جمعيت آنها را زيادتر مى گرداند تا به هزار نفر برسند. پس از آن مى آيند و در برابر او قرار مى گيرند تا او را منحرف و گمراه كنند. هر وقت او را وسوسه مى كنند و به شك مى اندازند آن شخص ذكر و ثناى الهى مى گويد و درود بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اهل بيت او مى فرستد. شياطين ديگر نمى توانند بر او چيره شوند و راه نفوذى براى آنان باقى نمى ماند و حيران مى گردند. باز پيش ابليس مى روند و مى گويند: هيچ راه نفوذى بر او نيست ، مگر اين كه خودت شخصا به جنگ او بروى و او را اغوا و گمراه كنى . سپس ابليس خودش فرماندهى لشكر را به دست مى گيرد. خداوند مى فرمايد: اى ملائكه ! اين ابليس لعين است كه با لشكريانش در برابر بنده اى از بندگان من قرار گرفته اند، برويد در مقابل او و لشكريانش قرار بگيريد. پس در مقابل هر شيطان صد هزار فرشته صف مى بندند؛ در حالى كه سوار بر اسب هايى از آتش هستند، و در دست هر كدام شمشير و نيزه ، تير و كمان ، كارد و اسلحه هاى ديگر از آتش است ، فرشتگان با سلاح هاى خود با آنها مى جنگند و از آنان مى كشند. خود ابليس را دستگير و اسير مى نمايند و با شمشيرهاى خود به او حمله مى كنند. آن وقت فرياد آن ملعون بلند مى شود و مى گويد: خدايا! به من وعده دادى كه مرا نكشى و تا روز معين زنده نگاه دارى . خداوند متعال مى فرمايد:اى ملائكه ! درست مى گويد، من وعده دادم كه او را نميرانم و نكشم ، ولى وعده ندادم كه سلاح را بر او مسلط نكنم و درد و عذاب را به او نچشانم و زخمى اش نكنم . تا مى توانيد او را با سلاح هاى خود بزنيد و مجروح كيند. من او را نمى كشم و زنده نگاه مى دارم . پس ملائكه وى را آن قدر مى زنند كه تمام بدنش مجروح مى شود. آن گاه او را رها مى كنند و مى روند. آن ملعون هم براى درد و زخم هاى خود و هم براى فرزندانش كه كشته شده اند ناله و گريه مى كند. آسيب هاى او بهبودى نمى يابد، مگر با شنيدن صداى مشركان كه به خدا شرک مى آورند و كافر مى شوند. نيز اگر مؤمن بر حمد ثناى الهى و درود بر حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم اصرار ورزد، زخم هاى شيطان هم درمان نمى شود تا هنگامى كه وى ذكر خدا را فراموش كند و با خداى خود مخالفت نمايد، آنگاه جراحات ابليس بهبود پيدا مى كند. پس از آن كه بهبودى كامل پيدا كرد، بر اين بنده غالب مى شود تا
جايى كه به او دهنه مى زند و زين بر پشت مى گذارد. اول خودش بر او سوار مى شود، بعد
از آن پياده شده و به ياران خود مى گويد: اين بنده خدا، الان در اختيار ما است و
پشتش آماده براى سوارى ما مى باشد. هر كدام از شما مايل باشيد مى توانيد برگردن او
سوار شويد! و ما هر وقت بخواهيم مى توانيم سوارش شويم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از اين كتاب فرمودند:اى مردم ! اگر مى خواهيد چشم شيطان همواره پر اشك و گريه كند و زخم هايش درمان نشود، به اطاعت و عبادت خدا باشيد و ذكر خدا و درود بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم را فراموش نكنيد. اگر غير از اين باشد، بدانيد كه شما از بندگان ابليس هستيد و هر وقت بخواهد او و لشكرش بر گرده و گردن شما سوار مى شوند (و شما را به هر كجا كه بخواهند مى كشانند). شيطان در كمين گاه نوشته: نعمت الله صالحى
حاجى آبادى به نقل از: بحار، ج 94، ص 12؛ و شرح نهج البلاغه خوئى ، ج 6، ص
20.
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۱۲ساعت   توسط محمد
|
سه شعر زیبا تقدیم همه عاشقان اباعبدالله فرا رسیدن ماه مقام ثارالله تسلیت باددر خود تمام مرثیه ها را مرور کرد ----
خسته شدم بریده ام آقا شتاب کن یا انتخاب کن بخرم یا جواب کن ---- باز باران، با ترانه، با گوهرهاي فراوان، ميخورد بر بام خانه اشعار در ادامه مطلب + شعر حاج منصور در بیت رهبری :اي پير راه ما خيالت جمع باشد ادامه مطلب
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۸۹/۰۹/۲۰ساعت   توسط محمد
|
![]() در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت می کرد،گناهان یک روز او این ها بود:
سجده نماز ظهر طولانی نبود
زیاد خندیدم
هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.
راوی در سطر آخر اضافه کرده بود که: دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر 16 ساله کوچکترم
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۲۴ساعت   توسط محمد
|
انس بن مالك گويد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نماز عصر را با ما خواند و در ركعت اول مقدارى درنگ كرد تا آنجا كه پنداشتيم سهو يا غفلتى روى داده است، سپس سربرداشت و گفت: سمع الله لمن حمده، و بقيه نماز را كوتاه خواند، آن گاه با چهره چون ماه شب چهارده خود به ما رو كرد و فرمود: چرا برادر و پسر عمويم على بن ابى طالب را نمى بينم؟ گفتيم: ما هم او را نديده ايم اى رسول خدا، حضرت با صداى بلند فرمود: اى على، اى پسر عمو! على عليه السلام از آخر صفها پاسخ داد: لبيك يا رسول الله، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: نزديك من بيا انس گويد: او پيوسته صفها را مى شكافت و از سر و دوش مهاجر و انصار خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسانيد و مرتضى به مصطفى نزديك شد! پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: چرا از صف اول بازماندى؟ على عليه السلام گفت: شك داشتم كه وضو دارم يا نه، به منزل فاطمه عليهماالسلام رفتم و حسن و حسين را صدا زدم و كسى پاسخم نگفت؛ ناگاه كسى از پشت سر مرا صدا زد و گفت: اى ابوالحسن به پشت بنگر. به پشت خود برگشتم، طشتى ديدم و در آن سطلى پر از آب و بر روى آن يك حوله. حوله را برداشتم و از آن آب وضو ساختم، آبى بود به نرمى كره و طعم عسل و بوى مشك، سپس روى برگرداندم و نفهميدم چه كسى سطل و حوله را گذاشت و چه كسى برداشت !پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم لبخندى در چهرء على زد و او را در آغوش كشيد و پيشانيش را بوسيد و فرمود: آيا تو را مژده ندهم؟ آن سطل از بهشت بود و آب از بهشت برين، و آن كه تو را براى نماز آماده ساخت جبرئيل عليه السلام بود، و آن كه حوله به دستت داد ميكائيل عليه السلام، سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اسرافيل چندان شانه مرا گرفت "و در ركوع نگاه داشت" تا تو به نماز رسيدى، و به من گفت: درنگ كن تا آن كس كه به منزله نفس تو و پسر عموى توست از راه فرا رسد! [ كفاية الطالب:290 سوگند به آن كه جان محمد در دست اوست، اسرافيل پيوسته دست مرا بر روى زانوهايم "در ركوع" نگاه داشت تا تو "اى على" به نماز من برسى و ثواب آن را دريابى. آيا مردم مرا درباره دوستى تو سرزنش مى كنند حال آنكه خدا و فرشتگان او را در بالاى آسمان تو را دوست مى دارند؟! [ بحارالأنوار117:39 جابر رضى الله گويد: نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بوديم كه على بن ابى طالب عليه السلام از راه رسيد، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: همانا برادرم على به نزد شما آمد. آن گاه رو به كعبه نمود و دست به آن نهاد و فرمود: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اين و شيعيان او در قيامت رستگارند. سپس فرمود: او در ميان شما نخستين كسى است كه با من ايمان آورده، و از همه شما به عهد خدا وفادارتر، و به امر خدا عامل تر، و در ميان رعيت عادل تر، و در تقسيم منصف تر و نزد خداوند ارجمندتر است. در اين وقت اين آيه نازل شد :' ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية' [ سوره بينه:7' آنان كه ايمان آورده و كار شايسته كردند بهترين آفريدگانند' و ياران پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هر گاه على عليه السلام از راه فرا مى رسيد مى گفتند: بهترين آفريدگان آمد. [ مناقب خوارزمى:.62 بحارالانوار.81:40 مجمع الزوائد هيثمى131:9سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اگر نه اين بود كه گروهى از ياران من درباره تو همان را مى گفتند كه ترسايان درباره مسيح عليه السلام گفتند، همانا سخنى درباره تو مى گفتم كه بر هيچ گروهى عبور نكنى جز آنكه خاك پا و آب وضويت را براى تبرك و شفا برگيرند، ولى همين تو را بس كه تو از منى و من از تو. [ مناقب خوارزمى:.96 بحارالانوار105:40 سوگند به آن كه جانم در دست اوست، همانا در ميان شما مردى است كه پس از من با مردم بر اساس تأويل قرآن مى جنگد- چنانكه من با مشركان بر اساس تنزيل آن جنگيدم- در حالى كه آن مردم گواهى به يكتايى خداوند مى دهند، و از همين رو كشتن آنان بر ديگران گران مى آيد و بر ولى خدا "على" طعن مى زنند و بر او خرده مى گيرند. [ كنزالعمال613:5 سوگند به آنكه جانم در دست اوست، مردم به بهشت در نمى آيند تا ايمان آورند، و ايمان نياورند تا شما "اهل بيت" را به خاطر خدا و رسولش دوست بدارند. [ الصواعق المحرقة:172 سوگند به آنكه جانم در دست اوست، هيچكس ما خاندان را دشمن نمى دارد مگر آنكه داخل دوزخ شود. [ همان:.174 مستدرك حاكم150:3 سوگند به آنكه مرا به پيامبرى برانگيخت، آنگاه كه حلقه در بهشت را به دست گيرم نخست شما "اهل بيت" را داخل مى سازم. [الصواعق المحرقة:232.مستدرك حاكم150:3 نقل از امام على بن ابى طالب عليه السلام، ص101-99.]
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۹/۰۸/۰۳ساعت   توسط محمد
|
... و در عصر جاهلیت ثانی، جیره
خواران رژیم سرتاسر کثافت صهیونیسم، با کمال وقاحت به خود جرات می دهند در
دیدگان چشم میلیاردها مسلمان و انسان آزاده، به مقدس ترین و عالی ترین
کتاب برای زندگی بشر توهین نمایند. این اقدام قطعا همزمان با سیل ویران کننده پاکستان، قلب نازنین حضرت ولی عصر(عج) و نائب بر حقش را غمگین نموده است. در این بین می طلبد که امت مسلمان با ابراز خشم خود، آمادگی شان را برای اجرای احتمالی حکم شرعی اعدام برای هتاکان قرآن کریم اعلام نمایند. فعالان
فضای سایبر بایستی با انتشار متون و ارسال ایمیل های فارسی و علی الخصوص
انگلیسی و فرانسوی به مردم سراسر جهان، نظردهی در سایت های آمریکایی و ثبت
نظر خود در سایت های انتشار سریع، مراتب اعتراض و خشم خود را از طریق ابزار
اینترنت فراهم آورند. باشد که کمترین تلاش ما در این عرصه مورد عنایت حضرت ولی عصر(عج) قرار گیرد... چنگیز دوباره زنده شده ، مغول ها برگشته اند . دوباره علم می سوزانند |
بخشی از سخنرانی حجه الاسلام پناهیان (سال 1384)
ادعا می شود که ظهور آقا نزدیکه...
یک مقدمه: در روایات ما هست که هر کسیکه فرج را نزدیک نداند دچار قصاوت قلب می شود؛ طبیعتا از آن طرف حساب بکنید، هر کسی که دارای قصاوت قلب باشه نمی تواند بپذیرد ظهور نزدیک است. ظهور انقدر امر مهم و حساس و مورد علاقه و مورد توجه مداوم یک مومن و منتظر است که "أنهم یرونه بعیدا و نراه قریبا". دیگران ممکن است آن را دور ببینند اما ما آن را نزدیک می بینیم. از نظر روحی همه باید فرج را نزدیک ببینند و خودشان را در آستانه فرج حس کنند.
بر اساس آن چیزی که به ما یاد دادند ما بر اثر علاقه مان و ایمانمان باید ظهور را نزدیک حس کنیم. اما جدای از این مقدمه که نزدیک بودن ظهور را همه باید از روی حس قوی خودشان به دلایل روانی در خودشان داشته باشند، سه نوع دلیل برای نزدیک بودن ظهور وجود دارد که یکی از دیگری مهمتر هست.
نوع اول از دلایل نزدیک بودن ظهور آقا امام زمان (عج) دلایل شهودی ست. دلایل شهودی یعنی چی؟ اولیا خدا از چه طریقی، نمیدانم ولی آنا خیلی چیزها رو میتوانند بفهمند؛ میفهمند و خبرش را میدهند به بعضی از اطرافیانشان، ومعمولا هم زیاد ابهامش رو باز نمی کنند. آیا از این جور اخبار استفاده می شود که ظهور نزدیک است ؟ ... به شدت!
نمونه های زیادی داریم از خبرهایی که عرفا در مورد شکل گیری انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و حتی رهبری آقا از سال های سال قبل از پیروزی انقلاب داده اند. به کرات حرفها و اشاراتی نقل شده که یک نمونه اشاره ای خدمتتان عرض می کنم.
با خداست، هیچکس نمی تواند وقت تعیین بکند ولی ما میتوانیم چیزهایی بشنویم. آیت الله ناصری که خیلی صریح از آیت الله بهجت نقل کردند که پیرمردهای این دوران هم ظهور را درک خواهند کرد. و به خود بنده دو نفر از علمای بزرگوا ر که هردو رو میشناسید از قول آقای بهجت گفته اند که ایشان اتفاقات عراق را مرتبط با قصه سفیانی می دانند.

به گروه دوم یعنی دلائل ظهور می پردازیم که شهودی نیستند و شامل اخباری هستند که در روایات از ائمه معصومین در مورد آخرالزمان آمده، و اگر بخواهیم همه را بگوییم خیلی مفصل می شود. در کتاب "بیان الائمه" (آخرین چاپ آن 23 سال پیش در بیروت بوده) که براساس روایات نوشته شده و در ان آمده است ،کشورهای کفر اسلحه ها و نیروهای نظامی خودشان را در خاور میانه و کشورهای اسلامی پیاده می کنند ولی وقتی می خواهند وارد عراق شوند با جنگ از جنوب وارد عراق می شوند و شهرها را یکی پس از دیگری می گیرند، تا بغداد؛ که بغداد رو عفوا ً و بدون درگیری تصرف می کنند و وارد بغداد می شوند. چون امرای بغداد از عمله های خود کشورهای غربی اند (لأن أمرائهم من عملائهم)، لذا بغداد را بدون گلوله می گیرند.
آیا شما این اتفاقات را ندیدید؟ و بعد در روایات نوشته تا چند سال در این کشور درگیری و خونریزی و هر چند ماه یک بار یه حاکم عوض می شود و بعد از 2 سال هم چه اتفاقی پیش می آید را نوشته و همه اینها را براساس روایات و تحقیق نوشته اند، چشم بندی که نیست، و شما دارید اینها رو می بینید.
ویا در اخبار آخرالزمان و ظهور داریم که اگر کسی که امیر حجاز یا عربستان شد، عبدالله باشد و این عبدالله مرد، دیگر هیچ فاصله ای با ظهور ندارید و شمارش معکوس برای ظهور رو خواهیم داشت؛ چالشهای عبدالله و آمریکا هم در اخبار وجود دارد و میتوانید ببینید...

ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان
بزرگان اهل روایت و تاریخ فرمودند از علائم ظهور چیزی جز هفت هشت ماه قبل از ظهور باقی نمانده. این یعنی اینکه، علائمی که ظاهر نشده آنهایی هستند که اگر ظاهر بشود فوقش 2 ماه 3 ماه یا فوقش 6 ماه به ظهور مونده. بعضی جاهها این صحبتها رو که کردم، گفتن ببینید فلانی وقت تعیین کرده.
دوستان دقیق گوش نکردن که ببینن چی میگم ! میگن این حس رو در ما ایجاد میکنی؛ من میگم البته که ایجاد میکنم. و من وقتی موفق هستم که این حس رو حتی ایجاد کنم که این جمعه آقا میاد؛ حس رو حتی دوست دارم زودتر ازاین هم ایجاد کنم .
نوع سوم دلائل ظهور. نه دلایل شهودی خیلی مهمه و نه دلائل اخباری و حادثه ای ؛ بلکه دلائل نوع سوم که قواعد ظهور هستند خیلی مهم است. اما یکی دو نکته ... در روایات هست که وقتی ظهور رخ می دهدد مومنین تعجب میکنند و میگویند خیلی زودتر از آنی که ما فکر می کردیم شد. در روایت گاهی ما رو ترسوندن و گفتن آماده باشید برای ظهور که اگر ظهور رخ بدهد ، دیگر نمی توانید خیلی از آمادگیها رو آن موقع پیدا بکنید، پاکی روح، پاکی نفس، پاکی جان.
دلائل سوم نزدیک بودن ظهور که قواعد ظهوره ، شامل چه چیزهایی می شود؟ ا- ظلم فراوان می شود ، یعنی ظلم فاحش و علنی می شود.
2-یکی دیگر از قواعد ظهور، جدا شدن حق از باطل است. در جهان دارد این اتفاق می افتد؛ و حماقتها و فریب ها دارد از بین می رود . و شیعه در اینجا در اثر معرفت، حق رو از باطل تشخیص می دهد و نه در اثر کتک خوردن. مثلا خیلی ها تو عراق که فکر میکردند که آمریکا منجیه، فهمیدند که امریکا منجی نبوده. یه دختر آمریکایی تو فلسطین میاد از حق دفاع کنه که توسط تانکهای اسرائیلی له می شود، و اخبارش تمام امریکا را می لرزاند؛ تو جامعه شیعی مسلمان خودمان هم همین طور ، غربال عجیبی دارد صورت میگیرد.
3- ذکر و یاد امام زمان (ع) زیاد می شود ، ذکر و یاد درست و حسابی ... که دشمنان آقا امام زمان (عج) و خیلی ها سعی کردند این را از بین ببرند.
یکی از نکات جالب رو به عنوان حسن ختام بگویم ؛ آقا امام صادق ( ع) فرمودند که در آخرالزمان مواظب بیرقهای الکی باشید که ادعا میکنند منجی عالم هستند ، رهبر جهان اسلام هستند . یکی از شیعیان پرسید چی کار کنیم که منحرف نشیم، امام صا دق (ع) گوشه پرده خیمه رو که ظاهرا در صحرای منا بودند بالا زدند و افتاب اومد تو ،فرمودند شیعیان ما آخرالزمان اشتباه نمی کنند و خط را می شناسند؛ شما می دانستید صدام یکی از همین بیرقهای الکی رهبری جهان اسلام بود؟ باور می کنید؟ یا بن لادن... ، یکی از پرچمهای دروغین دیگر سرهنگ قذافی است که خودش را رهبر جهان اسلام می داند.
آقای کورانی از علمای لبنان و مولف کتاب عصر ظهور که ما 25 سسال پیش کتاب ایشان رو می خواندیم تعجب میکردیم؛ ایشان زمانی که جنگ ایران و عراق هنوز شروع نشده بوده، نوشته بودند که عتبات(کربلا و نجف) مورد هجوم دشمنان قرار میگیرند، شیعیان کشته می شوند و رهبری ایران نیروهای مسلح خودش رو آماده دارد ولی دخالت نمی کند و بعد آقای کورانی مینویسند: من تعجب می کنم که چرا رهبری ایران دخالت نمی کند و مثلا نجف را نجات نمی دهد از دست دشمنان و میگوید این دلیلش برای من معلوم نیست ، احتمالا فرمان مستقیم از امام زمان (ع) دارد و یا می خواهد در آستانه ظهور سربازانش را حفظ کند برای ظهور و ...
دقیقِ سخنان حضرت آیت الله بهجت در دو سال پیش تابستان که به حاج آقا ابو ترابی فرموده بودند و ایشون به من فرموده بودند ،بنده عرض میکنم خدمت شما ...
حاج آقا ابوترابی فرمودند ؛ایشون کسالتی داشتند براشون دکتر بردیم ، نشسته بودیم ...بعد اینکه دکترا رفتند ایشون بیهوا برگشتن رو به من و فرمودن که آدم از طرفی باید دعا کنه برای نزدیک شدن فرج و از طرفی بلاهایی که در راهه، بلاهای سفیانی . اینا رو آدم چه جوری تحمل بکنه ، آدم نمیدونه که از خدا مرگ خودشو بخواد و یا بخواد زنده بمونه و ظهور آقا رو ببینه، بلایای آستانه ظهور رو چی کار بکنه؟...
اربابم اربابم
دریافت فایل تصویری:
در اين قسمت مي خواهيم برخي از انگيزه هايي که باعث ازدواج مي شوند اما معمولاً به ازدواجهاي ناموفق منجر مي شوند را ذکر نمائيم. اينها دلايلي هستند که باعث مي شوند بدون انيکه عاشق شده باشيد، با کسي رابطه اي را آغاز کنيد.
1- فشار سني
بسياري از مراجعان من نسبت به روابط با نامزد خود مردد هستند، در دوران نامزدي که دوران طلايي زندگي ناميده مي شود بارها با هم جرو بحث دارند. نشانه ها و علايم هشدار دهنده ي بسيار زيادي وجود دارد که حاکي از اين است که اين روابط رضايت بخش نيست.اما وقتي از آنها سؤال مي شود که چرا مي خواهند به اين ازدواج تن در بدهند؟ جواب مي دهند که سنشان به 30 سالگي نزديک شده است. تمام دوستان و همکلاسيها ازدواج کرده و صاحب فرزند هم شده اند.و از همه مهمتر تصور مي کنند که شايد خواستگار ديگري پيدا نکنند، لذا بنا به اين دلايل به ازدواجي تن در مي دهند که از ابتدا نيز هيچگونه عشقي در کار نيست.
به ادامه مطلب مراجعه کنید...
آیت الکرسی سید آیات قرآن است ...
عكس العمل شيطان هنگام نزول آيه الكرسي
امام محمد باقر از امير المومنين (ع) روايت فرموده: هنگامي كه آيت الكرسي نازل شد رسول خدا (ص) فرمود آيه الكرسي آيه اي است كه از گنج عرش نازل شده و زماني كه اين آيه نازل گشت هر بتي كه در جهان بود با صورت به زمين خورد.
در اين زمان ابليس ترسيد و به قومش گفت :"امشب حادثه اي بزرگ اتفاق افتاده است باشيد تا من عالم را بگردم و خبر بياورم.
ابليس عالم را گشت تا به شهر مدينه رسيد مردي را ديد و از او سوال كرد: " ديشب چه حادثه اي اتفاق افتاد"
مرد گفت "رسول خدا فرمود:" آيه اي از گنج هاي عرش نازل شد كه بت هاي جهان به خاطر آن آيه همگي با صورت به زمين خوردند. ابليس بعد از شنيدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد.
===================
آيت الكرسي سيد آيات قرآن
پيامبر به حضرت علي (ع) فرمود: " يا علي ! من سيد عربم-مكه سيد شهر هاست- كوه سينا سيد همه كوه هاست- جبرئيل سيد همه فرشتگان است – فرزندانت سيد جوانان اهل بهشتند- قرآن سيد همه كتاب هاست – بقره سيد همه سوره هاي قرآن است – ودر بقره يك آيه است كه آن آيه 50كلمه دارد و هر كلمه 50 بركت دارد و آن آيت الكرسي است.
رهبر بزرگوار و عالیقدر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله سید على خامنه اى"دام الله ظله علی رئوس المسلمین" فرزند مرحوم آیت الله حاج سید جواد حسینى خامنهاى(ره) در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس، چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند.
معظم له اکنون دارای 6 فرزند هستند. نام خانوادگی همسر ایشان«خجسته» است. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرندان پسرشان سید مصطفی، سیدمجتبی، سیدمسعود( محسن ) و سیدمیثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان 8 سال در جبهههای جنگ ایران و عراق حضور داشتند.


و اذا لقوا الذین ءامنوا قالو ءامنا و اذا خلو الی شیاطینهم قالو انا معکم انما نحن مستهزءون"; و چون با اهل ایمان ملاقات کنند گویند,ایمان آوردیم,و چون با شیاطین خود خلوت کنند گویند,ما باطنا با شماییم;جز این نیست که ما(مومنان را) استهزاء می کنیم.
نمي دونم چرا اين چند وقته مطالب وبلاگ داره به سمت ديگه اي مي ره. شايد درد مشتركي بين همه ما وجود داشته باشه و اينكه توي اين فتنه هايي كه جامعه ما رو در برگرفته متحير مي مونيم كه كدام طرف باشيم! حديثي ديدم بسيار عجيب در يوم الخلاص (روزگار رهايي،نوشته كامل، سليمان) كه معصوم عليه السلام مي فرمايند در آخرالزمان فتنه اي در ميان شيعيان رشد مي كند كه از فتنه دجال بسيار سخت تر و گمراه كننده تر است. عبارت سختي است. دجال كه مظهر گمراهي است به گرد پاي اين فتنه گران هم نمي رسد. امام صادق عليه السلام مي فرمايند: كان عمي العباس نافذ البصيره. عمويم عباس داراي بصيرت بسيار بود (نفوذ كننده) كه البته همين موجب شده كه اباالفضل العباس پس از قرن ها اينگونه دل هاي عاشق رو سوي خودش جذب كند.
اين روزها كمي هم به غصه هاي آقايمان صاحب الزمان گوش كنيم. اگر بصيرت داشته باشيم و منافق را تشخصي دهيم قطعاً زمان ظهور آقا خواهد رسيد.
يا علي

متن زیر قسمتی از سخنرانی حجت الاسلام فاطمی نیا هست که در پایان یکی از مجالس حضرت زهرا (س) در مورد مقام معظم رهبری می فرمایند:
بنده روی منبر امام حسین ، در خانه خدا ، آن هم در مجلس حضرت زهرا اگر چیزی را یقین نکنم نمیگویم.
بدانید و آگاه باشید:
هر کس کوچکترین حرف در تضعیف مقام رهبری بزند ، هر کس اندیشه ای داشته باشد که ضد مقام رهبری باشد ، خدا او را نخواهد بخشید !
این را یقین داشته بدانید ! قدردان رهبر باشید ! اگر افکار پاشیده ای ، پوسیده ای به شما عرضه کردند قبول نکنید !
این مرد بزرگ عزّ اسلام است و هر کس با این مرد بزرگ ، با مقام معظم رهبری مخالفت کند خدا از او نمی گذرد !
678 کیلوبایت
دانلود کلیپ صوتی
مستقیم یا غیر مستقیم
روز عيد سعيد غدير يكى از اين ايام سرور
آل محمد، عليهمالسلام، است كه به عنوان "عيدالاكبر" ناميده شده، چرا كه
روز اكمال دين و اتمام نعمتهاى پروردگار، به خاطر واقعه غدير و انتصاب
شايسته و بحق حضرت على، عليهالسلام، به امر الهى به جانشينى رسول معظم،
صلّىاللَّهعليهوآله، است.
پس شايسته است كه به پاس قدردانى از اين نعمت عظيم الهى و عرض ادب به ساحت
مقدس اميرالمؤمنين على، عليهالسلام، عيد سعيد غدير را در خانواده و
اجتماع باشكوه فراوان برگزار نماييم و از بركات معنوى اين روز عزيز
بهرهمند شويم.
آنچه در اين مختصر تقديم مىگردد آدابى است كه بزرگان دين به منظور گرامى داشت اين روز عزيز تعليم فرمودهاند:
اگر دعايتان به اجابت نرسيد مواظب اين سه حالت باشيد
اول : آن كه مايوس نشوى از رحمت خدا، زيرا به اجابت نرسيدن دعا ممكن است به سبب
گناهان تو باشد كه مانع اجابت است پس درصدد رفع آن به توبه و تعذيب نفس برآى
.
دوم : ترك دعا نكن .
سوم : راضى باش به تقدير الهى تا همان رضاى تو باعث اجابت دعايت بشود.
امام حسن عليه السلام مى فرمايد: من ضامنم از براى كسى كه در قلب او چيزى خطور نكند
بجز رضا و خشنودى به قضاى خدا اين كه دعا كند پس مستجاب شود.
دعا كردن سه حالت دارد كه به هر حالتى كه باشد براى انسان اجر معنوى
دارد
حالت اول : آن كه صلاح بنده در آن هست و به او مى رسد و مشروط به دعا نيست و در اين
صورت ثمره دعا تقرب بنده است به خدا.
حالت دوم : آن كه صلاح بنده در آن هست و رسيدن به آن مشروط است به دعا كردن و در
اين صورت ثمره دعا دو چيز است يكى رسيدن به مطلوب و ديگر تقرب به خدا.
حالت سوم : آن كه صلاح بنده در آن نيست و به آن نمى رسد چه دعا بكند چه نكند و در
اين صورت ثمره دعا دو چيز است يكى تقرب به خدا، دوم عوض آن كه در دنيا از او منع
شده در آخرت به اضعاف آن به او عطا مى شود.
گفتم: خستهام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.
گفتم: هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.
گفتم: تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.
گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.
گفتم: دلم گرفته
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.::
بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن. اگه خیری بهشون برسه، امن
و آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن.
خودشون تو دنیا و آخرت ضرر میکنن (حج/11) ::.
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
..:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.
گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳) ::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/۵۳) ::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! ... توبه میکنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟
گفتی:
یا
ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی
یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای
مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش
و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی
روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.
از حلقه هایمان به در افتاد رازها
با قیل وقال بی ثمر عشقبازها
دوشید فتنه ای شتران دو ساله را
بر دوششان نهاد به بازی جهازها
شوخی شده ست و عشوه نماز شیوخ شهر
رحمت به بی نمازی ما بی نمازها
خیل پیاده ایم، کجا بازگو کنیم؟
رنجی که برده ایم ز شطرنج بازها
ماییم و زخم خنجر و دست برادران
ماییم و میزبانی این ترک تازها
در پیش چشم کوخ نشینان غریب نیست
از کاه، کوه ساختنِ کاخ سازها
قرآن به نیزه رفت...خدايا مخواه باز
بر نیزه ها طلوع سر سرفرازها
در گنبد کبود زمان ما کبوتران
بستیم چشم و بسته نشد چشمِ بازها
ما را ز جنبش خس و خاشاک باک نيست
بر خاکمان مباد هجوم گرازها

حوادث اين روزها قابل بازگوكردن نيست، چه كسي مي خواهد جوابگوي خون هزاران شهيد هموطن ما باشد كه جانشان را براي حفظ اسلام و آينده ما نثار كردند؟
قبل التحریر:« بعضیها در فضای فتنه، اين جملهی « كن فی الفتنه كابن اللبون لا ظهر فیركب و لا ضرع فیحلب » را بد ميفهمند و خيال ميكنند معنايش اين است كه وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بكش كنار ! اصلاً در اين جمله اين نيست كه: «بكش كنار». اين معنايش اين است كه به هيچ وجه فتنهگر نتواند از تو استفاده كند ؛ از هيچ راه. « لا ظهر فيركب و لا ضرع فیحلب » ؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب بايد بود... خب، اين كنار كشيدن، خودش همان ضرعی است كه یُحلب؛ همان ظهری است كه يُركب! گاهی سكوت كردن، كنار كشيدن، حرف نزدن، خودش كمك به فتنه است. در فتنه همه بايستی روشنگری كنند؛ همه بايستی بصيرت داشته باشند. » (آقا. در دیدار خبرگان)
بعدالتحریر:"ابن اللبون" میشود شتر دو ساله
http://www.rethinking-chamber.blogfa.com/post-31.aspx
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشم های نگران آینه ی تردیدند
نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار
باز هم نام و نشان تو زهم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی همه ساعت ها و ثانیه ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
(قیصر امین پور)
چند چيز موجب صافى رنگ و حسن صورت است
اول - خوردن به
دوم - خوردن كدو
سوم - خوردن پياز
چهارم - خوردن روغن زيتون
پنجم - خوردن بادنجان
ششم - خوردن تره
هفتم - خوردن سه كف از آب گرم حمام
هشتم - خوردن مويز
نهم - خوردن كاسنى
دهم - خوردن سياه دانه و گردو
يازدهم - خوردن انار
دوازدهم - گرفتن مو از دماغ
سيزدهم - تراشيدن مرد، سرش را
چهاردهم - كم خوردن و سير نشدن از طعام
يا علي
يا علي